معنی زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطورکردن، سکه ضرب , ضربه، برخورد کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب کردن، اعتصاب, معنی زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطورکردن، سکه ضرب پ ضربه، برخورد کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب کردن، اعتصاب, معنی xbj، qcfت xbj، omcbj fi، foاzc ozmclcbj، sli qcf , qcfi، fcomcb lcbj، اuتwاf lcbj، اwاfت، اuتwاf lcbj، اuتwاf, معنی اصطلاح زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطورکردن، سکه ضرب , ضربه، برخورد کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب کردن، اعتصاب, معادل زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطورکردن، سکه ضرب , ضربه، برخورد کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب کردن، اعتصاب, زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطورکردن، سکه ضرب , ضربه، برخورد کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب کردن، اعتصاب چی میشه؟, زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطورکردن، سکه ضرب , ضربه، برخورد کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب کردن، اعتصاب یعنی چی؟, زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطورکردن، سکه ضرب , ضربه، برخورد کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب کردن، اعتصاب synonym, زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطورکردن، سکه ضرب , ضربه، برخورد کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب کردن، اعتصاب definition,